مبتنی بر این باور است که یک سازمان میتواند با تمرکز تمام اعضای خود به بهبود کیفیت، جلب رضایت مشتری و در نتیجه موفقیت بلندمدت دست یابد. این رویکرد مدیریتی برای ساده سازی مدیریت زنجیره تامین و همچنین شناسایی، کاهش یا حذف خطاها استفاده میشود. TQM سازمانها را ملزم میکند که بر بهبود مستمر یا کایزن تمرکز کنند. برای مثال پذیرش TQM و کایزن (بهبود مستمر) در تویوتا منجر به افزایش کیفیت محصول و کار در تمام سطوح سازمان شد.
اصول TQM
TQM فرآیندهایی را که سازمانها برای تولید محصولات خود استفاده میکنند برجسته میکند و از سازمانها میخواهد که ضمن تعریف فرآیندها، به طور مستمر عملکرد خود را نظارت و بررسی و از آنها برای بهبود استفاده کنند. علاوه بر این، همه کارکنان و بخشهای سازمان را ملزم میکند که بخشی از این فرآیند باشند. TQM رویکرد واحدی ندارد اما از هشت اصل راهنما پیروی میکند:
- تمرکز بر مشتری: مشتری سطح کیفی محصولات و خدمات را تعیین میکند. اطلاعات حاصل از مشتری با ارزش است، زیرا درک بهتری از نیازهای او فراهم میکند.
- مشارکت کارکنان: همه کارکنان باید در فرآیندها شرکت کنند. آنها باید به درستی آموزش ببینند و منابع مورد نیاز در اختیار آنها قرار گیرد تا وظایف خود را به موقع انجام دهند.
- تمرکز روی فرآیند: فرآیندها باید به طور مستمر تجزیه و تحلیل شوند تا نقاط ضعف شناسایی شوند و اطمینان حاصل شود که گامهای درست در زمان مناسب برداشته میشوند.
- سیستمهای تجاری یکپارچه: تمام فرآیندهای TQM باید در یک فرآیند تجاری ادغام شوند. سیستمهای یکپارچه، دادههای بالقوه مفید را به بخشهای مختلف منتقل میکنند و باعث میشوند همه در راستای یک هدف قرار بگیرند.
- رویکرد استراتژیک و سیستماتیک: برنامه ریزی و مدیریت با استفاده از یک برنامه استراتژیک و با کیفیت به عنوان جزء اصلی مورد نیاز است.
- پیشرفت متداوم: تمرکز بر بهبود مستمر کیفیت به سازمان کمک میکند تا با بازارهای در حال تغییر سازگار شود و به مزیتهای رقابتی دست یابد.
- تمرکز روی دادهها: دادهها باید جمعآوری، مستندسازی و تجزیه و تحلیل شوند تا دقت تصمیمگیری بهبود یابد و روندهای پیش رو بر اساس سابقه قبلی پیشبینی شود.
- ارتباط: ارتباط بین تیمها در تبادل استراتژیها، روشها و انجام به موقع کارها برای بهبود عملیات ضروری است. ارتباط خوب باعث ایجاد انگیزه و بهبود روحیه افراد سازمان میشود.
اصول و فرآیندهای پیاده سازی:
- سازمان فرهنگ فعلی و سیستمهای مدیریت کیفیت خود را ارزیابی نموده و ارزشهای اصلی را شناسایی میکند.
- مدیریت تصمیم میگیرد به TQM متعهد شود و یک طرح جامع TQM را اجرا نماید.
- سازمان خواستههای مشتری را شناسایی و اولویت بندی میکند.
- مدیریت، فرآیندهای مورد نیاز برای رفع نیازهای مشتری را ترسیم میکند.
- مدیریت تیمیرا برای نظارت بر تلاشها در جهت بهبود فرآیندها ایجاد میکند.
- مدیریت با ارائه برنامه ریزی و آموزش اضافی شروع به مشارکت در فرآیند میکند.
- مدیریت فرآیندی را برای استانداردسازی فرآیندهای روزانه ایجاد میکند.
- مدیریت به طور مداوم از کارکنان بازخورد میخواهد.
مزایای TQM
- کاهش نقص محصول: هدف TQM ایجاد محصولات و خدمات با کیفیت است. این بدان معناست که با اجرای TQM محصولات با ایرادات کمتر تولید شده و مشکلات احتمالی محصول رفع میشود.
- ایجاد رضایت مشتریان: محصولات با کیفیت بالا که نیازهای مشتریان را برآورده میکند، رضایت مشتری را بیشتر جلب میکند. رضایت بالای مشتری، میتواند باعث افزایش سهم بازار، رشد درآمد از طریق افزایش فروش و بازاریابی شفاهی که توسط مشتریان انجام میشود، گردد.
- هزینههای پایینتر: در نتیجه نقص کمتر محصول، شرکتها در هزینههای پشتیبانی مشتری، جایگزینی محصول و انجام اصلاحات محصول صرفه جویی میکنند و حاشیه سود بیشتری ایجاد میشود.
- ایجاد ارزشهای فرهنگی: سازمانهایی که TQM را تمرین میکنند، ارزشهای اصلی را حول مدیریت کیفیت و بهبود مستمر، توسعه و پرورش میدهند. ذهنیت TQM در تمام جنبههای یک سازمان، از استخدام گرفته تا فرآیندهای داخلی و توسعه محصول نفوذ میکند.
معایب TQM
- برنامه ریزی و منابع: TQM به مقدار قابل توجهی از برنامه ریزی و منابع در طول زمان نیاز دارد تا به درستی نتیجه دهد.
- هزینههای اضافه شده: TQM ممکن است هزینههای آموزش، زیرساخت و توسعه تیم را اضافه کند.
- زمان: در بعضی موارد ممکن است سالها طول بکشد تا یک سازمان به طور کامل نتایج مورد نظر خود را دریافت نماید.
ثبت ديدگاه